سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای پاییز عزیز

که دوباره داری میای

که دوباره داری میای و یک عالمه حس خوب برامون میاری

که دوباره زیر بارونای محشرت راه بریم و خیس بشیم ؛ خیسه خیسه خیس

که دوباره به خاطرش سرما بخوریم ولی بگیم مهم نیست

که دوباره دستامم تو جیبم باشه و هدفون تو گوشم و سیاوش بخونه و زیر چنارای محشره ولیعصر  نفهمم که کی از پارک وی رسیدم تجریش

که دوباره بریم کافه فرانسه و بعد از یه روز سرد پیراشکی و شیرکاکائو بخوریم ؛ داغه داغه داغ

که دوباره هی زیر پاهامون برگا خش خش کنن و این حس انقدر خوب باشه که از پیاده روی خسته نشی

که دوباره از شنیدن صدای گریه خوشحال بشیم ؛ حتی ذوق مرگ بشیم ؛از صدای گریه ی آسمون

که دوباره آرزو کنیم ای کاش میشد زیر بارون هم سیگار کشید ، و تو دلمون بگیم وای اگه میشد چی میشد ...

که دوباره تو شبای بلند دوست داشتنیت همه ی کتابهای نخونددمو میخونم 

که دوباره میای و منی که به این چیزا اعتقادی ندارم هم حسرت میخورم که ای کاش به جای یه فروردینی یه آبانی بودم ...

که دوباره میای و باعث میشه غم و غصه هام رو برای چند روز فراموش کنم

که دوباره ...

که دوباره ...

که دوباره ...

 

ممنونم که داری میای ؛ پاییز شاه...



[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 5:34 عصر ] [ mohammad mAhdi ]

نظر