شغل شریف و محترم ما گدایی است، ما رو به غیر ضامن آهو نمیزنیم ...
عازم مشهد شدم ،یعنی آقا خواست که بشم
[ سه شنبه 92/3/28 ] [ 2:56 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
ما معتقدیم باده سرشتی دارد،انگور نجف طعم بهشتی دارد...
پلاس رو دی اکتیو کردم
چون واقعا دیگه هیچ نفع دنیوی یا اخروی برام نداشت
از اینجا هم احتمالا برم یه جای دیگه که هیچ کدوم از خواننده ها منو نشناسن
تا حالا تو زندگی شده احساس کنید این همه سال از عمرتون رفته و هیچ توشه ای برنداشتید ...
من الان چنین حسی دارم ...
حالم هم انقدر خرابه که فقط باید خودمو برسونم مشهد
فقط...
[ دوشنبه 92/3/27 ] [ 4:23 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
[ چهارشنبه 92/3/22 ] [ 4:56 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 5:27 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
وقتی کسی گناهی میکند، اگر خدا خیرش را بخواهد، پس از آن گناه او را کیفری میدهد و استغفار را به یادش میاندازد
و اگر کسی گناهی کند و خدا برایش بدی بخواهد، پس از آن گناه به او نعمتی میدهد تا استغفار را فراموش کند و به گناه ادامه دهد. و این است معنای آیه «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون» (آنها را به تدریج از جایی که نمیدانند غافلگیر میکنیم) یعنی با دادن نعمت پس از ارتکاب گناه.
اصول کافی/ کتاب ایمان و کفر/ باب استدراج/ حدیث 1/ امام صادق (علیه السلام)
ضمیمه » می ترسم...
دستمو ول نکن خدایا ...
[ شنبه 92/3/18 ] [ 11:22 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
حتی نمی تونم بگم شرمنده ام
من لعنتی
درد نوشت :امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
به این حرفا ایمان ندارم
ندارم
ندارم
که اگه داشتم اینطوری نبودم
...
دست منو بگیر یا ثامن الحجج
[ جمعه 92/3/17 ] [ 3:32 صبح ] [ mohammad mAhdi ]
به جودِ خود نِگَه کن و بُخلِ مرا مبین
حاتم نظر به کیسه ی سائل نمی کند ...
ضمیمه : آقا،یه نظر...
[ یکشنبه 92/3/12 ] [ 9:7 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
بی باک ز غیر و مبهوت نگاریم ...
درد نوشت : السلام علیک یا بنت موسی ابن جعفر ...
[ شنبه 92/3/11 ] [ 10:16 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
یا سریع الرضا
به تو پناه میبرم از این همه سرگشتگی و تحیر
خودت میدونی چه قدر حرف روی این دل تلنبار شده که به هیچکس نمی تونم بگم
چه قدر دیگه باید تحمل کنم این وضع رو
از همه ی اینا گذشته نه برات کربلایی نه مشهدی نه قمی نه حتی سیدالکریمی ، هیچی
لا اقل ببرم کربلا...
دلم سبک شه
امام رضا
قهری باهام
میدونم خیلی بدکاری کردم و خیلی بد حرفی زدم ولی یه سال تنبیه بسم نیست
دیگه نمیخوای ببینیم ...
چند بار مشهدم جور شد ولی نتونستم بیام :(
سلطان به حق جوادت،بطلب این نوکر رو سیاه رو
میدونم آقا
آخرشم این گره کور زندگیم رو خودت باز می کنی
خیلی دلم هوای حرمتو کرده ها
باورم نمیشه یه ساله مشهد رام ندادی
چی بگم آقا
مگه اشک میذاره بنویسم
آه ...
[ پنج شنبه 92/3/9 ] [ 9:44 صبح ] [ mohammad mAhdi ]
خودت گفتی که به استجابتش یقین داشته باشید تا مستجاب بشه
خودت می دونی که به استجابتش یقین دارم !
می دونم که آخرشم باید از مشهد و صحن گوهر شاد شروع کنم ! البته نه ! تموم کنم ، همه چیز رو باید اونجا تموم کنم و حاجتمو بگیرم !
هی نوشت : فدای تو ای سلطان طوس
به یاد قراری که شب میلاد دردانه پسرتون گذاشتم ...
آقا من تا حاجتمو نگیرم که ول کن نیستم ...
داره میشه 400 روز ...
می دونم بدم ولی آقای خوبی دارم ...
خوبیش اینه که تهه تههه دلم واقعا روشنه ...
اسلام علیک یا انیس النفوس ، یا شمس الشموس
[ دوشنبه 92/3/6 ] [ 4:37 عصر ] [ mohammad mAhdi ]