دقیقا مثل یه باتلاق می مونه
کم کم میری توش و یه دفعه می فهمی دیگه نمی تونی بیای بیرون
من امروز فهمیدم ...
که قشنگ تو زندگی غرق شدم و شدم یه آدم معمولی مثه بقیه ی آدمای اطرافم
دیروز میخواستم یه چیزی بفروشم ،مثلا قیمتش صد تومن بود ،ولی نفروختم،امروز وقتی دیدم قیمتش شده هفتاد تومن کلی حسرت خوردم و نشستم با خودم محاسبه کردمک و سبک سنگین کردم و از این حرفا
یادش بخیر،یه زمان بود با وجود همه ی اخلاق های بدی که داشتم ،یه خوبی داشتم و اونم این بود که سر سوزنی به دنیا وابسته نبودم
[ چهارشنبه 91/12/23 ] [ 5:51 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
راست میگن
قبلتر ها فکر می کردم این حرفا برای قصه هاست ولی وقتی برای خودت اتفاق میفته می فهمی که ای بابا نه ! اینا واقعیته ...
راست میگن همه چیز با یه نگاه شروع میشه !
تو آدم چشم چرونی نیستی ،اصلا هم اهل چه می دونم کارهایی که این روزا برای جوونای ما عادی شده نیستی !
ولی خب بعضی موقعها نگاه آدم البته از نوع غیر ارادیش بدجوری کار دستت میده !
مثلا یه نگاه میتونه دلتو جا بذاره
قبول دارم که عشق و عاشقی این روزا به لجن ... کشیده شده و یه جورایی بازیچه شده ولی خب هنوزم میشه مثل قدیما عاشق شد ...
عاشق شد ،عاشق موند
حتی چند سال
[ شنبه 91/12/19 ] [ 1:22 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
[ شنبه 91/12/19 ] [ 10:29 صبح ] [ mohammad mAhdi ]
قبل از حساب، صبح قیامت که می شود
اول برای مادرمان گریه می کنیم...
[ پنج شنبه 91/12/17 ] [ 12:53 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
تا حالا خیلی به چمران فکر کردم
واقعا این مرد کی بوده ؟
دکترای فیزیک پلاسما داشته باشی از آمریکا
ول کنی بیای ایران ،بیای لبنان
چریک بشی
اون جور مناجاتهای عاشقانه و عارفانه بنویسی ...
تو لبنان اونطوری فعالیت کنی
اصلا تا حالا فکر کردی چه طور میشی بین عشق و عقل ،بین سنت و مدرنیته ، بین علم و عمل ، همه رو داشت ...
حضرت آقا یه بار می فرمودند توقعی که ما داریم این است که فرآورده ی دانشگاه جمهوری اسلامی ،نه به نحو استثنا ،به نحو قائده ،چمرانها باشند
پ.ن: چمران بدجوری منو متحیر کرده ...
پ.ن2: امام یه جمله ای دارن که می فرمایند : مثل چمران بمیرید
[ پنج شنبه 91/12/17 ] [ 12:29 عصر ] [ mohammad mAhdi ]
بسم الرب
پیاده روی رو خیلی دوست دارم ،چون وقتایی که پیاده روی می کنم ،خیلی فکر میکنم به خودم و کارهام و کل زندگیم
امروز وقتی داشتم تو خیابون راه می رفتم به این فکر می کردم که چه قدر ناشکرم
به نظرم همه ،البته نه همه ی همه ولی یه بخش عمده ای از ما آدما نا شکریم
خب به خودم می گفتم که خداروشکر یه زندگی معمولی و خوب دارم
و یه خونواده ی خوب و هیچ کمبودی هم تو زندگیم ندارم ولی بازم هی ناله می کنم و بعضی موقع ها غر میزنم ،اونم به خاطر کم کاری های خودمه ولی خب ما آدما عادت داریم بندازیمشون تقصیر چیزای دیگه
خدایا می خواستم بهت بگم واقعا ازت ممنونم ،ای کاش میشد بیام تو بغلت و بوست کنم
پ.ن: این که دوباره متعلق به هیچ زنی نباشی ،حس خوبیه ، دوباره احساس آزاد بودن می کنم ، خداروشکر ، مجرد بودن حس خوبیه که وقتی از دستش میدی ،قدرشو می دونی ،پس یه جور نعمته :دی
پ.ن2: هوایی ام ،هوایی طوس ،سلطان ، بطلب
[ پنج شنبه 91/12/17 ] [ 11:19 صبح ] [ mohammad mAhdi ]